با تمام کيفها و کولهها لج گشتهام
کولهبارم مملو است از خوردني
من ضعيف و مردني
ميشوم له بس که سنگين ميشود
پر ز «بهبه»هاي رنگين ميشود
چند روزي نيست اين انبار را
با خودم اينسو و آنسو ميکشم
ليکن از سر تا به پا
کجومعوج گشتهام
خم شدم
مثل يک نقالهي زرد مدرج گشتهام
گاه ساعتها درونش ناموفق گشتهام
گشتهام شايد توانستم که يک دفتر در آن پيدا کنم
جا ندارد، جا ندارد يک مداد
در کنار اين پفکها جا کنم
ميبرم اينبار علمي را به دوش
درد گردن ميکشم
شانههايم کوله و کج
با خودم لج ميروم
توي راه مدرسه کج ميروم
تصويرگري: شادي هاشمي
نظر شما